تک وب

وبلاگی متفاوت درباره هرآنچه در دنیا وجود دارد

تک وب

وبلاگی متفاوت درباره هرآنچه در دنیا وجود دارد

خوبی و بدی

کلید خوبی و بدی
امام باقر سلام الله علیه : :
اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفْتاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ، فَیَنْبَغى لِلْمُؤمِنِ اَنْ یَخْتِمَ عَلى لِسانِهِ کَما یَخْتِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛
به راستى که این زبان کلید همه خوبى‏ها و بدى‏هاست پس شایسته است که مؤمن زبان خود را مُهر و موم کند، همان گونه که (صندوق) طلا و نقره خود را مُهر و موم مى‏کند.
تحف العقول، ص 298 / میزان الحکمه: ج 10، ص 259

مناسبتهای روز:
روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ سلام الله علیه- روز سینما قمر در عقرب
حدیث و زندگی :: دانشنامه ها :: پرسشهای حدیثی :: خوراک حدیث روز ::
پنجشنبه 21 شهریور 1392 6 ذیقعده 1434 12 سپتامبر 2013

تعلیم و ترتیب دین اسلامی از دیدگاه استاد مطهری

اشاره 
دین طبق نخستین آیات نازل شده بر پیامبر(ص)بر دو عنصر بنیادین تعلیم و تربیت،یعنی کسب علم و دانش(علم بالقلم) از یک سو،و تعالی روح و کمال انسانی(علم الانسان ما لم یعلم)از سوی دیگر تأکید می کند.از دریچه همین تأکید است که می توان اولا به این ادعا که قرآن یک کتاب تربیتی است استدلال کرد،ثانیا بر اهداف و آرمانهای عام و کلی نظام تربیت اسلامی وقوف یافت.
تمام روشهای تربیتی در اسلام در حقیقت حاکی از پیوند انسان و رب است و همه فرع و شعبه های تربیت از این پیوند و کیفیت آن منشاء می گیرد.
دین به نگرش فلسفی فرد به تعلیم و تربیت و به دنبال آن اهداف تربیتی جهت می دهد و فرهنگ دینی حاکم بر انسان در همه شؤون زندگی او ریشه می دواند.تربیت دینی نشان دهنده راه و روشی است که در انتها به هدف زندگی منجر می شود.
تعلیم و تربیت از دیرباز و طی قرون و اعصار همواره مورد توجه عالمان، اندیشمندان و فیلسوفان بوده و بدین سان توانسته است افکار و اندیشه های بزرگ را به سوی خویش فراخواند.
آنچه در زیر می خوانید نگاه استاد شهید مرتضی مطهری در حوزه«تعلیم و تربیت»، برگرفته از دو کتاب آن فرزانه دهر به نامهای «تعلیم و تربیت در اسلام»و«فلسفه اخلاق »است.
تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری بر چند رکن اساسی مبتنی است. اول؛نخستین رکن تعلیم و تربیت اسلامی اهتمام به پرورش فکر و اندیشه آدمیان است.اسلام بر اصل مسأله علم آموزی و تعقل تأکید فراوانی کرده و علاوه بر آن درباره خصوصیات علمی که انسانها باید در پی آموختن آن باشند نیز به تفصیل سخن گفته است.
«تعلیم»آنگونه که متفکران مسلمان سخن گفته ان با«تعقل»متفاوت است.
تعلیم جریان یکسویه ای از اطلاعات است از جانب معلم به سوی متعلم و در آن«ذهن متعلم 
ادامه مطلب ...

روزی برتر

روزی اندک و بسنده بهتر است از روزی بسیار و بازدارنده (از یاد خدا).

پرچم سیاه

پیرمردى از بکر بن وائل نقل مى کند: در جنگ صفین با حضرت على علیه السلام بودم عمروبن عاص را دیدم که از میان لشکر دشمن پارچه سیاهى بر سر نیزه اى کرده و آن را بلند نمود. گروهى از مردم گفتند: این پرچمى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله براى عمرو بسته (یعنى او بر حق است )، این گفتار بین مردم پیچید تا به گوش حضرت على علیه السلام رسید. آن حضرت به مردم فرمود: مى دانید داستان این پرچم چیست ؟ داستانش این است که رسول خدا آن را براى عمرو بست ، و آنگاه فرمود: کیست که این پرچم را بگیرد و به شرایطش عمل نماید. عمرو پرسید؛ شرایطش ‍ چیست ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: یک شرطش ‍ این است که با آن به جنگ مسلمانان نروى ، و دیگر آن که از جهاد با کفار فرار نکنى . عمرو آن را گرفت و به هیچ کدام از آن دو شرط عمل نکرد به خدا سوگند هم با آن از جنگ مشرکین گریخت ، وهم امروز به جنگ مسلمانان آمد، قسم به خدائى که مردم را آفریده ، و دانه را شکافته ، این گروه هرگز اسلام نیاورده اند، ولیکن بناچار اسلام را بر زبان جارى نموده و کفر را پنهان کرده اند و هر وقت که یارانى براى خود بیابند باز همان دشمنى که با ما داشته اند اظهار خواهند نمود الا اینکه آنان در صورت ظاهر، نماز را ترک نکرده اند.

من هم بنده خدایم

حضرت امیر علیه السلام در روز ماه رمضان بر جماعتى مى گذشت که به خوردن غذا مشغول بودند.
على علیه السلام : مسافرید یا بیمار؟
نه مسافریم و نه بیمار.
اهل کتاب هستید؟
نه .
پس چرا در روز ماه رمضان غذا مى خورید؟
آنان پاسخى گفتند که معنایش این بود که تو خدا هستى .
امیرالمومنین علیه السلام چون مقصود آنان را فهمید از اسب پیاده شد و به سجده افتاد و گونه هاى صورت را بر خاک گذاشت و سپس به آنان فرمود: واى بر شما! من هم بنده اى از بندگان خدا هستم . ولى آنان گوش نکرده و بر پندار خود ثابت بودند.
در این هنگام على علیه السلام دستور داد تا دو چاه در کنار هم حفر کنند، یکى باز و دیگرى سربسته ، و روزنه اى بین آنها قرار دهند و سپس آن گروه را در گودال سربسته قرار داد و درمیان گودال دیگر آتشى افروخت و با دود، آنان را عقوبت مى داد و در آن حال پیوسته ایشان را به اسلام دعوت مى نمود ولى نمى پذیرفتند، تا این که دستور داد آنان را با آتش ‍ سوزاندند.

ابتدای تاریخ

عمر درباره نوشتن تاریخ با مردم مشورت کرد، امیرالمومنین علیه السلام به او فرمود: مبدا تاریخ را روز هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله قرار دهید و مانند زمان آن حضرت ، تاریخ بزنید؛ زیرا هنگامى که پیامبر در ماه ربیع الاول وارد مدینه گردید دستور نوشتن تاریخ را داد و مردم تاریخ را از روز ورود آن حضرت مشخص مى کردند و به همین نحو ادامه پیدا کرد.

اسیر عراقی

عمر تصمیم گرفته بود اسیران عراقى را بفروشد. حضرت امیر علیه السلام به وى فرمود: اینها براى شما مال و ثروتى هستند که دیگر بمانند آن نخواهند یافت ، اگر آنان را بفروشید افرادى که پس از این مسلمان مى شوند از آنها بهره اى نخواهند داشت .
عمر گفت : پس چه کنم ؟
على علیه السلام فرمود: آنها را بگذار تا براى مسلمانان شوکتى باشند. عمر از تصمیم خود برگشت . و آنگاه آن حضرت به عمر فرمود: هر اسیرى از این اسیران که مسلمان شود سهم من از او آزاد است